جدول جو
جدول جو

معنی دستان سام - جستجوی لغت در جدول جو

دستان سام
(دَ نِ)
دستان زند. دستان پسر سام، چه دستان لقب زال پدر رستم بوده است:
تو پور گو پیلتن رستمی
ز دستان سامی و از نیرمی.
فردوسی.
ببیند یکی روی دستان سام
که بد پرورانیده اندر کنام.
فردوسی.
- پور دستان سام، پسر زال یعنی رستم:
کدام است کاین را ندانم بنام
یکی گفت این پور دستان سام.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دستان سرا
تصویر دستان سرا
دستان سراینده، سرودخوان، نغمه سرا
فرهنگ فارسی عمید
(رَ زَ دَ / دِ)
دستان سازنده. نغمه سرا:
شش هزار اوستاد دستان ساز
مطرب و پای کوب و لعبت باز.
نظامی.
آمد آن دستگیر دستان ساز
مهر نو کرده مهربان را باز.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(رَ شُ دَ / دِ)
دستان سرا. دستان سراینده. نغمه سرا. سرودخوان. نغمه خوان:
بهر شاخ کافور بر جای جای
بسی مرغ دیدند دستان سرای.
اسدی.
بسی چشمه آب روان جای جای
بهر گوشه مرغان دستان سرای.
اسدی.
تو گفتی دوصد بربط چنگ پای
به یک رو شدستند دستان سرای.
اسدی.
که از پاسخ مرد دستان سرای
فروماند سرگشته لختی بجای.
نظامی
لغت نامه دهخدا